تبیان، دستیار زندگی

چرا انسان ها غالب هستند؟

در ۱۰۰ هزار سال پیش، گونه‌های انسان مانند متعددی بر روی زمین می زیستند. قبایلی از نئاندرتال های خشن و چهارشانه وجود داشتند که پای به اروپا و شمال غرب آسیا گذاشتند. دنیسوان های غارنشین هم در قاره آسیا پدیدار گشتند. افراد کوتاه قامت هابیت مانندی به نام هومو فلورسینز در اندونزی سکنی گزیدند. سرانجام، انسان های مدرن در قاره آفریقا اسکان یافتند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 زینب شاه مرادی - مرکز یادگیری تبیان
چرا انسان ها غالب هستند؟
مقایسه پهلو به پهلوی نئاندرتال و جمجمۀ انسان مدرن از موزه تاریخ طبیعی کلیولند

به گزارش بیگ بنگ، در حدود ۶۰ هزار سال پیش، چند هزار نفر از انسان های مدرن آفریقا را ترک گفته و به مناطق دیگری مهاجرت کردند. از آنجا که مهاجرت انسان های مدرن به سرزمین های جدید در طول نسل ها و به کُندی صورت می گرفت، آنان با نئاندرتال ها، دنیسوان ها و انسان های هابیت مانند مواجه گشتند. همه این گونه ها ریشه در گروه های هومینین ( نژادهای انسان در گذشته) داشتند که در طول موج نخست مهاجرت از آفریقا خارج شدند. تحلیل DNA نشان می دهد که انسان های مدرن با این انسان های بیگانه رابطه جنسی برقرار کردند، اما سایر جزئیات برخورد آن ها با یکدیگر نامعلوم باقی مانده است. بقای انسان تنها چیزی است که بطور قطع به وقوع پیوست.

عامل موفقیت انسان چه بود؟
گروهی از کارشناسان آخرین تعابیر خود را از شواهد ژنتیکی و فسیلی در پنجمین فستیوال علمی جهانی در نیویورک به بحث گذاشتند. بنا به گفته کارشناسان، موفقیت و بقای انسان را می توان به عنوان “انتقام آدم های عجیب و غریب” تعبیر کرد. کریس استرینگر، دیرین انسان شناس موزه تاریخ طبیعی لندن گفت: اگرچه اندازه مغز نئاندرتال ها با مغز انسان ها مساوی بود، اما شکل جمجمه های فسیل شده آنان اشاره به این واقعیت دارد که انسان ها دارای لب پیشانی نسبتا بزرگتری بودند. این ناحیه از مغز مسئولیت کنترل قدرت تصمیم گیری، رفتار اجتماعی و تمایل های منحصر به فرد انسانی از قبیل خلاقیت و تفکر انتزاعی را بر عهده دارد. نئاندرتال ها قوی تر از ما بوده و بالاتنه بسیار نیرومندی داشتند.
قدرت بدنی نئاندرتال ها سازگاری آنان را در برابر آب و هوای سرد اروپا تقویت می کرد. ما در مقایسه با نئاندرتال ها موجودات بسیار ضعیفی بودیم چرا که فاقد هرگونه برتری فیزیکی نسبت به آنان بودیم. می توان این طور استنباط نمود که نیروی مغز بر نیروی عضلانی غلبه کرد. اجداد ما به جای اینکه در نبردی حماسی دشمنان شان را قلع و قمع کنند، با اتکا به قدرت بقای زیرکانه خود جان سالم به در بردند و بر تعدادشان افزوده شد. در حالی که برادران قوی هیکل ما تسلیم فرشته مرگ شده و منقرض گردیدند.
برای مثال، مغز ما را در گسترش دادن رژیم های غذایی یاری کرد. دندان های نئاندرتال ها بسیار بزرگ تر از دندان های ما بود. فلذا ما قسمتی از مهارت های تفکر انتزاعی خود را در پردازش غذا به کار گرفتیم که یکی از مزایای اصلی برای بقا محسوب می شد. استرینگر در ادامه افزود: «هر قدر میزان پردازش غذا قبل گذاشتن آن در دهان بیشتر باشد، صرفه جویی بیشتری در انرژی می شود. اگر مایلید فرزندان تان زنده بمانند، می توانید همین کار را برایشان انجام دهید.»

چرا انسان ها غالب هستند؟
ابزارهای شکار قدیمی مثل تله و تورهای ماهی گیری نشان از مهارت و کارآمدی انسان به‌ عنوان شکارچی دارند. الیسون بروکس، استاد انسان شناسی در دانشگاه جورج واشنگتن می گوید:«انسان های مدرن از ابزارهایی برخوردار بودند که زمینه را برای دستیابی به رژیم های غذایی قابل اطمینان، متعادل و متداوم فراهم می ساخت.»
یکی دیگر از مهارت های شناختی قابل توجه، منجر به گسترش سریع ابزارهای نوین و به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات مربوط به بقاء شد: ما قابلیت های بی بدیلی در برقراری روابط و برهم کنش های اجتماعی داشتیم و هنوز هم داریم. بر طبق گفته بروکس، واکاوی سکونت گاه های انسان باستان در آفریقا باعث پیدا شدن مخفی گاه های ابزارهای سنگی گردیده است که صدها کیلومتر با محل استخراج سنگ ها فاصله دارند. پس وجود یک شبکه تجاری-ارتباطی چند منظوره و پیچیده به تایید می رسد. بروکس بیان کرد:« ما شاهد یک روش کاملا متفاوت برای سازماندهی اجتماعی در انسان های مدرن هستیم که با آنچه که در میان نئاندرتال ها مرسوم بود، تفاوت دارد. نئاندرتال ها فاقد چنین قابلیتی بودند.»

دلیل عدم برخورداری نئاندرتال ها از این قابلیت ها چه بود؟
احتمالا چنین فعالیت هایی نیازمند برخورداری از توانایی های ارتباطی جامع بوده است که سوال مهمی را در رابطه با مرگ سایر نژادهای انسان بر می انگیزد: آیا نئاندرتال ها، دنیسوان ها و هومو فلورسینزها قدرت کلامی و زبانی داشتند؟ اگر جواب مثبت است، سیستم ارتباطی آنان تا چه حد پیشرفته بود؟ اگر می توانستند حرف بزنند، پس این دلیل محکمی برای چیره شدن ما بر آن ها نیست. اما اگر فاقد توانایی صحبت کردن بودند، دلیل مبرهن و آشکاری است. اد گرین، زیست شناس ژنوم در دانشگاه کالیفرنیا، سانتا کروز و عضو تیم تحقیقاتی که ژنوم نئاندرتال ها را در سال ۲۰۱۰ میلادی با کمک DNA به دست آمده از فسیل ها مرتب کردند، اینطور بیان می کند:« اگر درباره تمام آن چیزی که می دانید به تامل بپردازید و نتایج خودتان را با هر آنچه که به شما گفته شد مورد محاسبه قرار دهید، به اهمیت تکلم، زبان و توانایی برقراری ارتباط پی می برید.»

چرا انسان ها غالب هستند؟

احتمالا نئاندرتال ها دارای نوع متفاوتی از زبان بودند. آنان ظاهرا ژنی داشتند که وجودش برای زبان در انسان ها اهمیتی حیاتی دارد. آنان مردگان خود را دفن می کردند. احتمال پیدایش چنین ایدۀ پیچیده ای در میان قبیله ای از لال ها بسیار بعید به نظر می رسد. اما بروکس می گوید که شاید آنان فاقد تار های صوتی لازم برای برقراری ارتباطات پیچیده بودند. احتمالا صداهایی که آنان تولید می کردند، زیاد واضح نبوده است، مثل صداهایی که بچه دو ساله تولید می کند. به همین منظور، ارتباط آنان به گروه های کوچک محدود می شد، نه با دیگران در قالب یک شبکه ارتباطی وسیع. سر در آوردن از خواسته های افرادی که لهجه متفاوتی داشتند، برای آنان غیر ممکن بود.

ترکیب مهارت های رفتاری و شناختی باعث شد تا انسان ها بر سایر نژادها چیره شوند و انسان ها به حاکمان زمین تبدیل شوند. انسان ها این برتری را مدیون مغز هایشان هستند. هفت میلیارد انسان وجود دارد و شاید صد هزار میمون وجود داشته باشد. ما نه تنها تمامی نژادهای انسانی را کنار زده ایم، بلکه در حال غلبه بر سایر میمون های بزرگ نیز هستیم. به گفته گرین، بزرگ ترین خطری که انسان را تهدید می‌کند، موفقیت اوست. ما به گونه‌ای از زمین بهره برداری می کنیم که در گذشته سابقه نداشته است. اما خوشبختانه، انسان ها آنقدر با هوش هستند که بتوانند راه حلی برای این مسئله پیدا کنند.



منبع: http://bigbangpage.com